در شرح زندگی امام خمینی باید به حوادث مهم سیاسی که در تحول وتکوین اندیشه وعمل سیاسی وی تاثیر بسزا داشت،اشاره کرد.بی تردید مهم ترین حادثه سیاسی (جبش مشروطه)است که به درگیری وانزوای روحانیت انجامید.البته وقتی امام به حوزه قم گام نهاد،شانزده سال از جنبش مشروطه گذشته بود؛اما بازار نقل وقول وتحلیل مشروطیت در حوزه همچنان رونق داشت؛به ویژه آن تعدادی از استادن امام از شاگردان برجسته رهبران مشروطه ،مانند آخوند خراسانی بودند.افزون بر این،امام یک ماه پس از کودتای رضا خان به قم رسید.تلاش رضاخان برای تحکیم پایه های قدرت،کسب پایگاه مردمی،وایجاد زمینه مناسب برای برکناری احمد شاه ،اورابه نزدیکی با علما وابراز تبعیت از آن ها ناگزیر ساخت.
بدین سبب اظهار مسلمانی پیشه کردوسه بار به قم شتافت.احمد شاه نیز -که خطر رضاخان را درک می کرد-به قم رفت وبا علمای آن شهر دیدار کرد.رفت وآمد شخصیت های اول سیاسی به قم -که بر اثر تنازع قدرت صورت می گرفت-به طور طبیعی در قم کوچک آن دوره انعکاس گسترده داشت وطلاب را در جریان اوضاع قرار می داد.بدین سبب امام فرمودند:من از همان آغاز ،از کودتای رضاخان تا امروز شاعهدهمه مسایل بوده ام.
در دوران اقتدار رضا شاه،امام خمینی از نزدیک با حاج آقا نورالله اصفهانی،مجتهد بافقی،سید حسن مدرس-که مخالفان روحانی رضاخان شمرده می شدند-آشنا بود ودر باره مسائل سیاسی با آنان گفتگو می کرد.
در دوران اقتدار رضا شاه امام در مدرسه فیضیه درس فلسفه ،عرفان واخلاق می گفت ودر کنارآن مسائل سیاسی را مورد توجه قرار می داد.سرانجام شرایط اختناق آمیز آن سال ها سبب شد وی درس همگانی را ترک گوید وناگزیربه تدریس پنهانی روی آورد.ره آورد ایت تلاش ها،پرورش افرادی چون شهید مرتضی مطهری بود.
امام خمینی در اولین مکتوب سیاسی خود که در 15اردیبهشت 1323نگارش کرده بود به بررسی وتحلیل اوضاع آن دوره پرداخت وضمن آن که «قیام برای خدا» را«تنها راه اصلاح جهان»وفلسفه بعثت انبیای الهی از آدم تا خاتم شمردهدرباره دلایل تیره روزی مردم ایران چنین نگاشت:
خودخواهی وترک قیام برای خدامارا به این روزگارسیاه رسانده وهمه جهانیان را بر ماه چیره کرده است…قیام برای شخص است که یک نفر بی سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می کند که حرث ونسل آن ها را دستخوش شهوات خود کند.
آن بزرگوار در بخشی دیگر ،علما وروحانیون را مورد خطاب قرار داده ،مسئولیت سنگین آن ها را یادآور شد وفرجام ناگوار غفلت سیاسی شان را چنین بازگوکرد:
شماهاکه به حق نامشروع خود قیام نکردید،خیره سران بی دین از جای برخاستندودر هرگوشه زمزمه بی دینی را آغاز کردند وبه همین زودی بر شما تفرقه زده ها چنان چیره شوند که از زمان رضا خان روزگارتان سخت تر شود.
در سال 1322کتابی با نام اسرار هزار ساله منتشر شد.علی اکبر حکمی زاده نویسنده اسرا هزار ساله با الهام از مبانی مسلک وهابیت واندیشه های انتقادی کسروی تشکیلات روحانیت وبخشی از باورهای شیعیان را به باد انتقاد گرفته بود.انتشار این کتاب در حوزه های علمیه سروصدای بسیار زیادی به راه انداخت.امام که در آن ایام درس اخلاق می گفت درس را تعطیل کرد؛در مدت یک ماه ونیم تا دوماه کشف اسرار را در رد این کتاب نوشت وبرای پرهیز از شهرت طلبی ،آن را بدن نام مولف منتشر کرد.این اثر از یک سو با ادله کلامی ،فقهی،تاریخی وسیاسی به انتقاد ورد حکومت استبدادی رضا خان وساختار حکومتی به جای مانده از وی پی پردازدواز سویی دیگر ؟،از بر پتایی حکومت اسلامی جانبداری می کند.
هنگامی که زمزمه تشکیل مجلس موسسان (1328)برای تغییر موادی از قانون اساسی مانند اعطای انحلال مجالس به شاه مطرح شد،شاه برای کسب اطمینان از عدم مخالفت آیت الله بروجردی ،وزیر کشورش دکتر اقبال را به قم فرستاد.امام از سوی ایت الله بروجردی به طور رسمی با دکتر اقبال به مذاکره پرداخت ودر نهایت با لحنی تندوقاطع به وزیر کشور گفت:
مابه شما هرگز اجازه چنین تغییر وتبدیلی در قانون اساسی را نمی دهیم؛زیرا این گونه تغییر،افتتاحیه ای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد وبه دولت فرصت خواهد دادکه هر وقت وهر طور که سیاست ومنافع او اقتضا می کند،در قانون اساسی دست ببرد وطبق اغراض وامیال خود،قانونی را ملغی وقانون دیگری را جعل نماید
مشاهده شده در کتاب انقلای اسلامی وچرایی وچگونگی رخداد آن ص130-131