نامزدخوشگل من
محسن که می خواست به چهره ی آرایش کرده وبدحجاب پرستار نگاه نکند،رویش راکردآن طرف وقیچی را پرت کردطرف پرستار…دستم راکه پانسمان کرد،باقیافه ای سرخ از عصبانیت ،اتاق را ترک کردورفت.رفتم دم بخش پرستاری که رویش را کردآن طرف.هرطوری بود،از اوعذرخواهی کردم.باناراحتی وبغض گفت:
بخش های دیگه التماسم می کنندکه برم اون جا،ولی من گفتم فقط وفقط می خواهم در این جاخدمت کنم.من افتخار می کنم که جانبازی روتمیز کنم.برای من این هاپاک ترین آدم های روی زمین هستن ….اون وقت رفیق شمابامن اینجوری برخورد می کنه…
کتاب نامزدخوشگل من کتابی بسیار زیبا وخواندی است که به داستانهای متعددی از شهدامی پردازداین کتاب توسط حمیدداودآبادی به رشته تحریر در آمده وتوسط انتشارات موسسه سرلشکرشهیدحاج احمدکاظمی در 180صفحه منتشر شده است