جشن های 2500 ساله علاوه بر تحمیل هرینه گزاف و اتلاف سرمایه های ملی ، از زاویه دیگر نیز جالب توجه بود در واقع مردم که به اعتراف شاه و وزیر دربارش علم ، جشن شاهنشاهی به آنان تعلق داشت در جشن خود حضور نداشتند و این تنها یک ترفند تبلیغاتی بود و با واقعیت فاصله زیادی داشت . نویسنده کتاب (عقاب و شیر) در این خصوص چنین می گوید : «در 17 اکتبر 1971 از مردم ایران خواسته شد دعای کوتاه زیر را برای (ملت) قرائت کنند . در این دعا شش بار نام شاهنشاه ذکر شده بود و با کلمات زیر آغاز می شد . ای خدای متعال ، خالق جهان و انسان بخشنده ی هوش ، عقل و فکر به انسان ، خالق نعمت های بی شمار سرزمین آزاده ی ما ، خدایی که آریا مهر عادل را متولی ایران زمین نموده ای … ! وقایع سال 1971 نه تنها شاه را در ردیف کوروش کبیر قرار داد ، بلکه او را به عنوان فردی که از جانب خداوند منصوب شده معرفی کرده «آریا مهر عادل» در دعاهای رسمی در جاهای دیگر به عنوان «شاهنشاه بزرگ ما» نامیده می شد . اما توده های مردم همه برای رهبر خود دعا نمی کردند . آن ها به تخت جمشید دعوت نشده بودند شرکت کنندگان در این مراسم ، جمعاً کم تر از سه هزار نفر بودند و اکثریت آن ها را خارجی ها تشکیل می دادند. یک دایره امنیتی ، نظامی محکم ، مردم ایران را از جشن ها دور نگه داشته بود . هزاران نفر از افراد مظنون در حلول این مراسم به وسیله پلیس محاصره و باز داشت شدند» .
مسئله دوم حضور مردم در جشن ، از سوی اکثریت قریب به اتفاق افراد و رسانه های داخلی و خارجی مطرح شد ، در این رابطه در کتاب تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران چنین می خوانیم ، «مدعوین جشن 2500 ساله شاهنشاهی ، صدها تن از میهمانان خارجی و گروهی از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولی مردم ایران به آن جا راه نداشتند ، همه راه هایی که به پرسپولیس و تخت جمشید منتهی می شد به وسیله نیروهای نظامی و انتظامی بسته شده بود و صدها تن ، زن و مرد ایرانی که نسبت به آن ها سوءظن می رفت ، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار گرفتند . از دید رژیم پهلوی ، مردم ایران جزء ایران و کشور خودشان محسوب نمی شدند ، و تنها خارجی ها و به ویژه امریکایی ها و درباریان رژیم که خود باخته فرهنگ غرب بودند و در ردیف ایرانی ها قرار داشتند و به همین خاطر مردم جزء مخالفین و در مقابل جشن قرار داشتند و لازم بود از حضور آنان در جشن جلوگیری شود .
صفحات: 1· 2