محسن که می خواست به چهره ی آرایش کرده وبدحجاب پرستار نگاه نکند،رویش راکردآن طرف وقیچی را پرت کردطرف پرستار…دستم راکه پانسمان کرد،باقیافه ای سرخ از عصبانیت ،اتاق را ترک کردورفت.رفتم دم بخش پرستاری که رویش را کردآن طرف.هرطوری بود،از اوعذرخواهی… بیشتر »